*یه نفر می ره عروسی بعد که میاد بیرون می بینه کفشاش نیست ، با خودش می گه : سه تا حالت داره: نیومدم ، اومدم و رفتم ، بدون کفش اومدم ،بعداً می یام!!!!
*یه روز سه نفر داشتن به هم دیگه پز می دادن : اولی می گه : پسر من آر دی گرفته . دومی می گه این که چیزی نیست پسر من بی ام وه گرفته. سومی یه کم فکر می کنه و می گه: پسر من اچ آی وی گرفته!!!
*یه روز یه هزار پا می ره خواستگاری یه مورچه ، به مورچه می گه : با من ازدواج می کنی ؟ _مورچه می گه: کی حال داره هر شب هزار جفت جوراب بشوره!!!
*یه نفر یه رادیو می خره ، روشنش می کنه می بینه خرابه ، بازش می کنه می بینه یه مگس توش مرده ، با خودش می گه ای بابا این که خوانندش مرده!!!!
*یه روز دو نفر رو دستگیر می کنن می برن کلانتری ، از اولی می پرسن اسمت چیه ؟ می گه: فری ، می زنه توگوشش و می گه اسمت رو درست بگو ، از دومی می پرسن اسمت چیه ؟ طرف که ترسیده بوده اسمش قلی بوده میگه : قُلِیدون!!!
*از یه نفر می پرسن دو دوتا چند تا می شه ؟
می گه : چهار تا. چهار تا گردو بهش جایزه می دن . فرداش می یان می پرسن : دو دوتا چند تا می شه؟ می گه : یک میلیارد!!!!
*معلم: بنویس یازده .
دانش آموز بعد از چند لحظه فکر کردن : آقا من عدد یک اولش رو نوشتم ولی نمی دونم یک دومی را سمت چپش بزارم یا راست!!!!
*معلم: بگو ببینم ، عدد سی و سه رو چه طوری می نویسند؟
دانش آموز : یک عدد سه می نویسند و بعد یک تشدید روی آن می گذارند.
*دو خرس قطبی در کویر راه می رفتند . اولی به دومی می گه: زمستان های این جا باید با برف و یخبندان شدیدی همراه باشه.
دومی می گه: از کجا به این نتیجه رسیدی؟
اولی می گه:مگر نمی بینی از حالا همه جا رو شن پاشیدند!!!!
*اولی: تاحالا موز خوردی؟
دومی : همون که هسته اش درازه؟
*اولی: به آدمی که نه کمرو باشه نه پر رو چی می گن؟
دومی: می گن نیمرو!!!
*یه نفر می ره خواستگاری بهش می گن زن که نداری؟
می گه : به جون دوتا بچه هام زن ندارم.
*یه روز آقایی به رستوران می ره:
مهمان دار می پرسه : چی میل دارید؟
مشتری می گه: فعلاً یه نوشابه.
مهمان دار می گه: نوشابه هامون گرم اند.
مشتری می گه: اشکالی نداره می ریزم تو نعلبکی !!!
*مردی پیش دکتر رفت و گفت: دکتر به دادم برسید ، از صبح تا حالا نمی تونم کمرم را راست کنم. دکتر باتعجّب به مرد نگاهی کرد و گفت: باید هم نتونی چون دکمه ی پیراهنت رو به شلوارت وصل کردی!!!
*یه روز از یه پیر زنه که 99 تا بچه داشته می پرسن: چرا یک بچه ی دیگه نمی یاری که بشه 100 تا؟
می گه: فرزند کمتر ، زندگی بهتر!!!!
*اولی : می دونی بزرگ ترین آرزوی جوجه تیغی چیه؟ دومی: نه . اولی: این که یکی بغلش کنه.
*یارو تو اتوبان می رفته و با رادیو پیام گوش می داده. رادیو میگه: یه احمق داره تو اتوبان خلاف جهت میره . یارو همین طور که رانندگی می کرده می گه: بابا یکی نیست خِیلیَن!!!!
*دکتر برای تست کردن سه تا دیونه یه سیب می زاره روی میز و میگه : هر کس اسم این میوه رو درست بگه آزادش می کنم. اولی میگه: انگور. دومی می گه:چغندر. سومی می گه: سیب . سومی رو آزادش می کنن . وقتی به محوطه ی تیمارستان می رسه میگه : سرتون کلاه گذاشتم اون خیار بود!!!
*غضنفر بعد از دوسال چیدن یک پازل رو تموم می کنه بهش می گن: فکر نمی کنی خیلی طول کشید ؟ میگه: نه تازه رو پازل نوشته بود برای 3 تا 5 سال!!!
*به غضنفر می گن چند تا حیوان نام ببر که پرواز کنه . میگه : کبوتر ، کلاغ ، خر. می گن خر که پرواز نمی کنه. می گه : خره دیگه یه دفعه دیدی پرواز کرد!!!
*میخ میره عروسی انقدر غر میده تا پیچ می شه!!
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
|
برچسبها: جوک , جوک جدید , جدید , جدیدترین جوکها , لطیفه , خنده , وبلاگ , عصربازی , بازی , خنده دار , |
|